آثار بخل و جُود |
قال الحسين(ع): ايها الناس من جاد ساد، و من بخل رذل.
امام حسين(ع) فرمود: اي مردم! هر كس كه بخشش كرد، سروري يافت و هر كس كه بخل ورزيد فرومايه شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع كيهان:فرهنگ جامع سخنان امام حسين(ع)ُُُُُُ، ص814
علاقه مندي امام حسين(ع) |
محمدمهدي رشادتي
در روز نهم محرم عمر سعد و ديگر سران نظامي تصميم گرفتند كه با يك حمله عمومي كار را يكسره كنند. حركت لشكرها و بالا رفتن گردوغبارها همه را متوجه خود ساخت. حضرت برادرش عباس(ع) را فرستاد تا علت حركت سپاه دشمن را جويا شود. امام خطاب به قمر بنيهاشم فرمود: برادرم از طرف من نزد آنان برو و به ايشان بگو شما را چه مي شود و چه ميخواهيد؟ عباس(ع) رفت و بازگشت و فرمود: ميگويند يا با يزيد بيعت كن و يا آماده جنگ باش. ابيعبدالله(ع) فرمود: به سوي آنها بازگرد و تلاش كن جنگ را به فردا موكول كني تا ما امشب عبادت كنيم. خدا ميداند كه من نماز خواندن و تلاوت قرآن و زياد دعا كردن و استغفار نمودن را دوست دارم. -اني كنت احب الصلوه له و تلاوه كتابه و كثره الدعاء والاستغفار- (فرهنگ سخنان امام حسين(ع) ص354)
نماز در زير تيرباران دشمن
امام و يارانش سرگرم نبرد بودند كه ابوتمامه (عمروبن عبدالله صائدي) خطاب به آن حضرت گفت: وقت نماز ظهر است. گرچه من دست از شما برنميدارم تا كشته شوم. اما دوست دارم دو ركعت نماز با شما بخوانم. حضرت در حق او اين گونه دعا كرد: نماز را خاطرنشان كردي. خدا تو را از نمازگزاران و ذاكرين قرار دهد. آري هماكنون اول وقت نمازظهر است. آنگاه به اصحابش فرمود: به كوفيان بگوييد دست از جنگ بردارند تا نماز بخوانيم. كوفيان مخالفت كردند. امام خود اذان گفتند. وقتي اذان تمام شد خطاب به عمرسعد فرمود: واي بر تو اي پسر سعد، آيا احكام اسلام را از ياد بردهاي؟ آيا جنگ را متوقف نميكني تا ما و شما نماز بجا آوريم و پس از آن پيكار را ادامه دهيم؟ عمرسعد پاسخي نداد. حضرت فرمود: شيطان بر او چيره شده است. آنگاه به زهيربن قين و سعيدبن عبدالله فرمود: شما دو نفر جلو بايستيد تا نماز ظهر را بخوانم. (همان ص 353)
اهميت و جايگاه نماز
نماز مهم ترين نشانه دينداري مؤمن است كه از ابتداي بلوغ تا پايان عمر همواره در شب و روز بايد آن را انجام داد. اما ساير اعمال عبادي در شرايطي خاص گاهي لازم ميشود. بعضي مثل حج ممكن است در طول عمر فقط يك بار واجب گردد. نماز نهايت اظهار بندگي و خضوع در پيشگاه ربوبي است، در روايات آمده كه نماز به منزله ستون دين است كه اگر قبول شود بقيه اعمال نيز قبول ميشود و اگر پذيرفته نشود، بقيه اعمال هم مردود خواهد شد. (اسرار الصلوه ص276) در حديث نبوي آمده كه هرگاه بندهاي به نماز ميايستد و حواس ظاهري و باطني او با خدا و متوجه او باشد، پس از نماز همچون روزي خواهد بود كه از مادر متولد شده است. (همانص193)
از جمله شرايط مهم نماز، خواندن نمازهاي پنجگانه در اول وقت است. آيهالله بهجت از قول استادشان مرحوم سيدعلي قاضي نقل ميكنند: هر كس نمازهاي واجب يوميه را اول وقت بخواند، به همه مقامات معنوي خواهد رسيد. اگر نرسيد مرا لعنت كند. (زمزم عرفان ص79)
آيهالله بهجت نماز را اينگونه تصوير ميكنند: نماز به منزله كعبه و تكبيرهالاحرام پشت سر انداختن هر چيز غير خدا و داخل شدن در حرم الهي است. قيام به منزله صحبت دو دوست با يكديگر، ركوع خم شدن عبد در مقابل آقاست، سجده نهايت خضوع و خاك شدن در مقابل اوست. وقتي عبد در آخر نماز از پيشگاه مقدس الهي باز ميگردد، اولين چيزي كه سوغات ميآورد سلامي از ناحيه اوست. (همان ص84)
مرحوم شيخ حسنعلي اصفهاني (نخودكي) فرمود: اگر آدمي يك اربعين به رياضت بپردازد اما يك نماز صبح از او قضا شود، نتيجه آن اربعين هباء منثورا خواهد گرديد. من در تمام عمر خود تنها يك روز نماز صبحم قضا شد. پسر بچهاي داشتم شب آن روز از دست رفت. سحرگاه مرا گفتند كه اين رنج فقدان را به علت فوت نماز صبح، مستحق شدهاي. (نشان از بينشانها ج1 ص31)
بر گرفته از روزنامه كيهان
انتخاب شهادت |
پرسش:
چگونه امام حسين(ع) راه شهادت را بر اساس ملاكهاي عقلاني براي تاثيرگذاري بيشتر بر جوامع انساني، تا روز قيامت انتخاب كرد؟
پاسخ:
از آنجا كه هدف اوليه امام حسين(ع) از سفر به عراق تاسيس حكومت اسلامي بود، براي اتمام حجت بر مردم، نميتوانست سرنوشت سفر را براي همه مردم، حتي براي برخي از خواص بيان كند. لذا در پاسخ بسياري از كساني كه با خطرناك توصيف كردن سفر به عراق، از ايشان ميخواستند تا از اين سفر منصرف شود، به پاسخهاي اجمالي اكتفا ميكرد، چنان كه در پاسخ به پيشنهاد طرماح و ابوبكر بن عبدالرحمن، فرمود: «مهما يقضالله من امر يكن» هرچه خداوند حكم كند، همان ميشود. (تهذيب الكمال، ج 6، ص418) همچنان كه در پاسخ بشربنغالب، عبدالله بن مطيع و عمربن عبدالرحمن و فرزدق و امثال آنها نيز به پاسخهاي اجمالي اكتفا كرد.
پاسخ به افراد خاص الخاص
اما پاسخ امام حسين(ع) به شخصيتهاي بزرگي مانند ام سلمه و عبدالله بن جعفر و محمدابن حنفيه، كاملا متفاوت با پاسخ به ديگران بود، چرا كه در پاسخ به آنها امام حسين(ع) از مسير شهادت خود خبر داد. چنان كه در پاسخ به ام سلمه ميفرمايد:
«اني والله مقتول كذلك، و ان لم اخرج الي العراق يقتلوني ايضا» به خدا سوگند، من اين چنين كشته ميشوم، و اگر به عراق هم نروم مرا ميكشند.
(بحارالانوار، ج45، ص 89)
همچنين آن حضرت به عبدالله بن جعفر ميفرمايد:
«لو كنت في جحرهامة من هوام الارض لاتسخرجوني و يقتلوني»
اگر در لانه جنبدهاي هم باشم، مرا بيرون ميآورند و ميكشند. (مقتل الحسين خوارزمي، ج1، ص217)
اين سخن بدين معناست كه: من، چه به كوفه بروم و چه نروم، بيترديد، به دست عوامل يزيد كشته ميشوم. بنابراين، بايد نقطهاي را براي شهادت خود انتخاب كنم كه خون من، بيشترين بهره و فايده را براي بقاي اسلام و احياي ارزشهاي آن داشته باشد و بيشترين ضربه را به حكومت اموي بزند و حرمت حرم نيز حفظ گردد، و آن نقطه جايي جز عراق نيست. بر اين اساس انتخاب كوفه و همراه بردن خانواده و كودكان خردسال و بهترين ياران در اين سفر،دقيقا در راستاي تحقق اين هدف والاي الهي بوده است، كه در نتيجه آن بيشترين تاثيرگذاري را بر جوامع انساني تا روز قيامت به ارمغان آورد.
برگرفته از كيهان
|
نيكي متناسب با معرفت |
در روايت نقل شده كه عربي باديهنشين خدمت امامحسين(ع) رسيد و عرض كرد: اي فرزند رسول خدا(ص) خونبهاي كاملي را ضمانت كردهام و اكنون از پرداخت آن عاجزم، پيش خود گفتم از بزرگوارترين مردم درخواست كمك كنم، كسي را بزرگوارتر از آلمحمد(ص) نديدم. حضرت فرمود: «از تو سه مسئله ميپرسم، اگر يكي را پاسخ دادي يك سوم خونبها را به تو ميدهم، و اگر دو تا را پاسخ گفتي، دو سوم آن را و اگر همه را پاسخ دادي، همه خونبها را به تو خواهم داد.»
اعرابي عرض كرد: تو كه دانا و بزرگواري، آيا از مثل من ميپرسي؟! امام حسين(ع) فرمود: «بله از جدم رسول خدا شنيدم فرمود: نيكي(بايد) به اندازه معرفت سائل باشد. اعرابي عرض كرد: آنچه به خاطر مبارك ميرسد بپرس، اگر پاسخ گفتم كه چه بهتر، و اگر نه، آن را از شما ياد ميگيرم.
حضرت پرسيد: بافضيلتترين عملها كدام است؟ عرض كرد: ايمان به خدا
پرسيد: آنچه از مهلكه نجات ميبخشد چيست؟ عرض كرد: اطمينان به خدا
پرسيد: آنچه آدمي را زينت ميبخشد چيست؟ عرض كرد: دانشي كه با بردباري همراه باشد.
پرسيد: اگر آن نادرست بود (و نشد) چه چيز؟ عرض كرد: ثروتي كه با جوانمردي (و بخشش) همراه باشد.
پرسيد: «اگر آن نيز نادرست بود (و نشد) چه چيز؟ عرض كرد: فقري كه با شكيبايي همراه باشد. پرسيد: «اگر آن هم نادرست بود (و نشد) چه چيز؟ عرض كرد: صاعقهاي كه از آسمان فرود آيد و او را بسوزاند زيرا چنين كسي، شايسته آن است. پس امام حسين(ع) (از پاسخ او) خنديد و كيسهاي را كه هزار اشرفي داشت، به او داد و انگشتر خود را كه نگين آن دويست درهم ميارزيد به او بخشيد و فرمود: «اي اعرابي طلاها را به طلبكاران خود بپرداز و انگشتر را در مخارج زندگي صرف كن» اعرابي هداياي حضرت را گرفت و گفت: «خدا بهتر ميداند رسالت خود را در كجا قرار دهد (و چه كسي را اين مقام رفيع بخشد.)
منبع : كيهان - فرهنگ جامع سخنان امام حسين، ص 833
استدراج الهي |
قال الحسين(ع): الاستدراج من الله سبحانه لعبده ان يسبغ عليه النعم و يسلبه الشكر.
امام حسين(ع): استدراج خداي سبحان نسبت به بنده خود اين است كه نعمتهاي خود را بر او سرشار ببارد و توفيق شكر آنها را از او بگيرد.
منبع : كيهان - فرهنگ جامع سخنان امام حسين(ع)، ص850
شرايط امامت |
قالالحسين (ع): ما الامام الا الحاكم بالكتاب، القائم بالقسط، الدائن بدينالحق.
امام حسين (ع) فرمود: كسي ميتواند امام جامعه اسلامي باشد كه طبق احكام كتاب خدا حكم كند و قسط را اقامه كند و دين حق را بر پا دارد.
منبع : كيهان- بحارالانوار، ج 44، ص 334
چون عمر سعد از كربلا به سوى كوفه روان گشت جماعتى از بنى اسد كه در اراضى غاضريّه مسكن داشتند، چون دانستند كه لشكر ابن سعد از كربلا بيرون شدند به مقتل آن حضرت و اصحاب او آمدند و بر اجساد شهداء نماز گزاشتند و ايشان را دفن كردند به اين طريق كه امام حسين عليه السّلام را در همين موضعى كه اكنون معروف است دفن نمودند و على بن الحسين عليه السّلام را در پايين پاى پدر به خاك سپردند، و از براى ساير شهداء و اصحابى كه در اطراف آن حضرت شهيد شده بودند حُفره اى در پايين پا كندند و ايشان را در آن حفره دفن نمودند،و حضرت عبّاس عليه السّلام را در راه غاضريّه در همين موضع كه مرقد مطهّر او است دفن كردند.
چون حضرت سيد الشهداء عليه السّلام به درجه رفيعه شهادت رسيد، اسب آن حضرت در خون آن حضرت غلطيد و سر و كاكُل خود را به آن خون شريف آلايش داد و به اَعلى صورت بانگ و عَويلى برآورد و روانه به سوى سرا پرده شد چون نزد خيمه آن حضرت رسيد چندان صيحه كرد و سرخود را بر زمين زد تا جان داد، دختران امام عليه السّلام چون صداى آن حيوان را شنيدند از خيمه بيرون دويدند ديدند اسب آن حضرت است كه بى صاحب غرقه به خون مى آيد پس دانستند كه آن جناب شهيد شده ، آن وقت غوغاى رستخيز از پردگيان سرادق عصمت بالا گرفت و فرياد واحسيناه و وااماماه بلند شد
مبارزت حضرت ابى عبد اللّه الحسين ع و شهادت آن مظلوم
از بعضى ارباب مَقاتل نقل است كه چون حضرت سيّد الشهداء عليه السّلام نظر كرد هفتاد و دو تن از ياران و اهل بيت خود را شهيد و كشته بر روى زمين ديد عازم جهاد گرديد، پس به جهت وداع زنها رو به خيمه كرد و پرد گيان سرادق عصمت را طلبيد و ندا كرد: اى سكينه ، اى فاطمه ، اى زينب ، اى امّ كلثوم ! عَلَيْكُنَّ مِنّى السَّلامُ:
شعر :
سرگشته بانوان سراپرده عفاف |
زد حلقه گرد او همه چون هاله گرد ماه |
آن سر زنان به ناله كه شد حال ما زبون |
و ين موكنان به گريه كه شد روز ما تباه |
فَقُمْنَ وَاَرْسَلْنَ الّدُمُوُعَ تَلَهُّفاً |
وَاَسْكَنَّ مِنْهُ الذَّيْلَ منْتَحِباتٍ |
اِلى اَيْنَ يَاْبنَ اْلمُصطَفى كوْكَبَ الدُّجى |
وَ يا كَهْفَ اَهْلِ اْلبَيْتِ فى الاَْزَماتِ |
فَيا لَيْتَنا مِتْنا وَلَمْ نَرَمانَرى |
وَ يا لَيْتَنالَمْ نَمْتَحِنْ بِحَياتٍ |
فَمَنْ لِلْيَتامى اِذْتَهَدَّمَ رُكْنُهُمْ |
وَ مَنْ لِلْعُذارى عِنْدَ فَقْدِ وُلاةٍ |
پس سكينه عرض كرد: يا اَبَة !اسْتَسْلَمْتَ لِلْموْتِ؟ اى پدر! آيا تن به مرگ داده اى ؟ فرمود: چگونه تن به مرگ ندهد كسى كه ياور و معينى ندارد! عرض كرد: ما را به حرم جدّمان بازگردان ، حضرت در جواب بدين مثل تمثّل جست :
هَيْهاتَ لَوتُرِكَ اْلقَطالَنامَ؛
اگر صيّاد از مرغ قَطا دست بر مى داشت آن حيوان در آشيانه خود آسوده مى خفت . كنايت از آنكه اين لشكر دست از من نمى دارند، و نمى گذارند كه شما را به جائى بَرَم ، زنها صدا به گريه بلند كردند، حضرت ايشان را ساكت فرمود. و گويند كه آن حضرت رو به امّ كلثوم نمود و فرمود: اوُصيكِ يا اُخَيَّةُ بِنَفْسِكِ خَيْراً وَ اِنّى بارِزٌ اِلى هؤُلاءِ القَوْم .(270)
مؤ لّف گويد: كه مصائب حضرت امام حسين عليه السّلام تمامى دل را بريان وديده را گريان مى كند لكن مصيبت وداع شايد اثرش زيادتر باشد خصوص آن وقتى كه صبيان و اطفال كوچك از آن حضرت يا از بستگانش كه به منزله اولاد خود آن حضرت بودند دور او جمع شدند و گريه كردند.
در وقايع روز تاسوعا و ورود شمر ملعون
چون روز پنجشنبه نهم محّرم الحرام رسيد شِمر ملعون با نامه ابن زياد لعين در امر قتل امام عليه السّلام به كربلا وارد شد و آن نامه را به ابن سعد نمود، چون آن پليد از مضمون نامه آگه گرديد خطاب كرد به شمر و گفت :مالك وَ يْلَكَ، خداوند ترا از آبادانيها دور افكند و زشت كند چيزى را كه تو آورده اى ، سوگند به خداى چنان گمان مى كنم كه تو بازداشتى ابن زياد را از آنچه من بدو نوشتم و فاسد كردى امرى را كه اصلاح آن را اميد مى داشتم ، واللّه ! حسين آن كس نيست كه تسليم شود و دست بيعت به يزيد دهد ؛
ورود آن حضرت به سرزمين كربلا
بدان كه در روز ورود آن حضرت به كربلا خلاف است واصح اقوال آن است كه ورود آن جناب به كربلا در روز دوم محرم الحرام سال شصت و يكم هجرت بوده و چون به آن زمين رسيد پرسيد كه اين زمين چه نام دارد؟ عرض كردند: كربلا مى نامندش ، چون حضرت نام كربلا شنيد گفت : اَللّهُمَ اِنّى اَعُوذُبِكَ مِنَ الْكَربِ وَ الْبَلا ءِ!
ملاقات امام حسين عليه السّلام با حُرّ بن يزيد رياحى
آنچه دربين ايشان واقع شده تا نزول آن جناب به كربلا
چون حضرت سيّد الشهداء عليه السّلام از بَطْن (عَقَبَه ) كوچ نمود به منزل (شرف )(به فتح شين ) نزول فرمود و چون هنگام سحر شد، امر كرد جوانان را كه آب بسيار برداشتند و از آنجا روانه گشتند و تا نِصف روز راه رفتند در آن حال مردى از اصحاب آن حضرت گفت : اَللّهُ اكْبَرُ! حضرت نيز تكبير گفت و پرسيد، مگر چه ديدى كه تكبير گفتى ؟ گفت : درختان خرمائى از دور ديدم ، جمعى از اصحاب گفتند: به خدا قسم كه ما هرگز در اين مكان درخت خرمائى نديده ايم ! حضرت فرمود: پس خوب نگاه كنيد تا چه مى بينيد؟ گفتند:....
نامه دوم امام حسين عليه السلام در راه كوفه به مردم آن شهر
بسم اللّه الرّحمن الّرحيم
اين نامه اى است از حسين بن على به سوى برادران خويش از مؤ منان و مسلمانان و بعد از حمد و سلام مرقوم داشت : به درستى كه نامه مسلم بن عقيل به من رسيده و در آن نامه مندَرَج بود كه اتفاق كرده ايد بر نصرت ما و طلب حقّ از دشمنان ما، از خدا سؤ ال مى كنم كه احسان خود را بر ما تمام گرداند و شما را بر حُسن نيّت و خوبى كردار عطا فرمايد بهترين جزاى ابرار، آگاه باشيد كه من به سوى شما از مّكه بيرون آمدم در روز سه شنبه هشتم ذيحجّه چون پيك من به شما برسد كمر متابعت بر ميان بنديد و مهيّاى نصرت من باشيد كه من در همين روزها به شما خواهم رسيد و اَلسَّلامَ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللّه وَ بَرَكاتُهُ
درتوجّه حضرت سيّدالشّهداء عليه السّلام به جانب كربلا
چون حضرت سيّدالشهداء عليه السّلام درسوم ماه شعبان سال شصتم از هجرت از بيم آسيب مخالفان مكّه معظّمه را به نور قدوم خود منورّ گردانيده در بقيّه آن ماه و رمضان و شوال و ذى القعده در آن بلده محترمه به عبادت حقّ تعالى قيام داشت و در آن مدّت جمعى از شيعيان از اهل حجاز وبصره نزد آن حضرت جمع شدند، و چون ماه ذى الحجّه درآمد حضرت احرام به حجّ بستند، وچون روز ترويه يعنى هشتم ذى الحجّه شد عمرو بن سعيدبن العاص با جماعت بسيارى به بهانه حجّ به مكّه آمدند، و از جانب يزيد ماءمور بودند كه آن حضرت را گرفته به نزد او برند يا آن جناب را به قتل رسانند. حضرت چون بر مكنون ضميرايشان مطلّع بود از اِحْرام حجّ به عُمره عدول نموده و طواف خانه وسعى مابين صفا و مروه به جا آورده و مُحِل شد و در همان روز متوجّه عراق گرديد
مصايب امام حسين (عليه السلام )
سزاوار است حال دوستان آل محمد - كه رحمت خدا بر آنان باد - بحكم دوستى و وفا و ايمان به خداوند بلند مرتبه و بزرگ و رسول كريم ، در دهه اول محرم تغيير نموده و در دل و سيماى خود، آثار اندوه و درد اين مصيبتهاى بزرگ و دردناك را آشكار نمايند. بايد مقدارى از لذائذ زندگى را كه از خوردن و نوشيدن و حتى خوابيدن و گفتن بدست مى آيد ترك نموده و مانند كسى باشند كه پدر يا فرزند خود را از دست داده است . نبايد احترام خود و نزديكانشان باشد و لازم است كه خدا و پيامبر و امامش - رحمت خداوند بر آنان باد - را بيش از خود، فرزندان و نزديكانش دوست داشته باشد.