صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 46198
تعداد نوشته ها : 72
تعداد نظرات : 2
 سایز نرمال

کد مداحی آنلاین برای وبگاه
سايت رسمي سربازان اسلام; www.sarbazaneislam.com
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

ورود اهل بيت عليهماالسّلام به مجلس يزيد پليد

يزيد ملعون چون از ورود اهل بيت طاهره عليهماالسّلام به شام آگهى يافت مجلس آراست و به زينت تمام بر تخت خويش نشست و ملاعين اهل شام را حاضر كرد، از آن سوى اهل بيت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم را به سرهاى شهداء عليهماالسّلام در باب دارالا ماره حاضر كردند در طلب رخصت بازايستادند. نخستين ، زَحْر بن قيس - كه ماءمور بردن سر حضرت حسين عليه السّلام بود - رخصت حاصل كرده بر يزيد داخل شد.....

دسته ها : اسرا
يکشنبه دهم 9 1392 9:24 صبح

ورود اُسراء و رؤ س شهداء به شام

شيخ كَفْعَمى و شيخ بهايى و ديگران نقل كرده اند كه در روز اوّل ماه صفر سر مقدس حضرت امام حسين عليه السّلام را وارد دمشق كردند، و آن روز بر بنى اميه عيد بود و روزى بود كه تجديد شد در آن روز اَحزان اهل ايمان.....

دسته ها : اسرا
يکشنبه دهم 9 1392 9:19 صبح

دختر علي در كاخ ابن زياد و احتجاج با او

هنگامي كه سر امام حسين (ع) را همراه با كودكان، خواهران و زنان او نزد ابن زياد بردند، زينب كبري (س) بدترين پيراهن را به تن داشت، در حالي كه كنيزانش به دور وي حلقه زده بودند به صورت ناشناس ‍ وارد مجلس ابن زياد شد و نشست. عبيداللّه گفت: اين زن نشسته كيست؟ جوابي نشنيد تا اين كه سه بار تكرار كرد عاقبت يكي از كنيزانش گفت: اين زينب دختر فاطمه است.  در همين لحظه ابن زياد خطاب به زينب گفت:....

دسته ها : اسرا
يکشنبه دهم 9 1392 9:14 صبح

اسراي كربلا در كوفه

 

سپاه عمر سعد خيمه گاه حسين را غارت و خاندانش را دستگير كردند و به كوفه بردند چون اهل بيت به كوفه وارد شدند، زنان شهر بيرون آمدند و به گريه و زاري پرداختند، علي بن الحسين (ع) گفت: اگر اينان بر ما مي گريند پس چه كسي ما را كشته.[1] .

 

خطبه حضرت زينب در كوفه.....


 

دسته ها : اسرا
يکشنبه دهم 9 1392 9:5 صبح

چون اهل بيت عليهماالسّلام از شام بيرون شدند طى مراحل و منازل نمودند تا نزديك به مدينه شدند، بشيربن جَذلَم كه از ملازمين ركاب بود گفت : چون نزديك مدينه رسيديم حضرت على بن الحسين عليه السّلام محلّى را كه سزاوار دانست فرود آمد و خيمه ها بر افراخت و فرمود: اى بشير! خدا رحمت كند پدر ترا او مردى شاعر بود آيا تو نيز بهره اى از صنعت پدر دارى ؟ عرض كردم : بلى يابن رسول اللّه ، من نيز شاعرم . فرمود: پس برو داخل مدينه شو و شعرى در مرثيه ابوعبداللّه عليه السّلام بخوان و مردم مدينه رااز شهادت او و آمدن ما آگاه كن .
قُلتُ وَ يُناسِبُ اَنْ اَذكُرَ فى هدا الْمَقامِ هِذِهِ الابياتِ:
شعر :

عُجْبَالْمَدينةِ وَاصْرَخْ فى شَوارعِها
بِصَرخَةٍ تَمْلا الدُّنيا بِها جَزَعا
نادِى الَّذينَ اِذانادَى الصَّريخُ بِهِمْ
لَبَّوْهُ قَبلَ صَدىً مِن صَوتِهِ رَجَعا
قُل يا بنى شَيْبَةِ الْحَمْدِ الَّذى بِهِمُ
قامَتْ دَعائمُ دينِ اللّه وَ ارْتَ فَعا
قُومُوا فقَدْ عَصَفَتْ بِالطَّفِّ عاصِفَةٌ
مالَتْ باَرجاءِ طَوْدِ الْعِزِّ فَانْصَدَعا
دسته ها : اسرا
دوشنبه بیست و هفتم 8 1392 12:20 صبح

چون مردم شام بر قتل حضرت سيدالشهداء عليه السّلام و مظلوميّت اهل بيت او و ظلم يزيد مطلّع شدند و مصائب اهل بيت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم را بدانستند آثار كراهت و مصيبت از ديدار ايشان ظاهر گرديد.
يزيد لعين اين معنى را تفرّس كرد پيوسته مى خواست كه ذمّت خود را از قتل حضرت حسين عليه السّلام برى دارد و اين كار را به گردن پسر مرجانه گذارد و نيز با اهل بيت بناى رفق و مدارا نهاد و در پى آن بود كه التيام جراحات ايشان را تدبير كند لاجرم روزى روى با حضرت سجّاد عليه السّلام كرد و گفت : حاجات خود را مكشوف دار كه سه حاجت شما بر آورده مى شود.
حضرت فرمود: حاجت اوّل من آنكه سر سيّد و مولاى من و پدر من حسين عليه السّلام را به من دهى تا اورا زيارت كنم و از او توشه بردارم و وداع بازپسين گويم .
دوّم آنكه حكم كنى تا هر چه از ما به غارت برده اند به ما ردّ كنند.

دسته ها : اسرا
دوشنبه بیست و هفتم 8 1392 12:18 صبح

شيخ كَفْعَمى و شيخ بهايى و ديگران نقل كرده اند كه در روز اوّل ماه صفر سر مقدس حضرت امام حسين عليه السّلام را وارد دمشق كردند، و آن روز بر بنى اميه عيد بود و روزى بود كه تجديد شد در آن روز اَحزان اهل ايمان (399)
قُلْتُ وَيَحِقُّ اَنْ يُقالَ:
شعر :

كانَتْ مَاتِمُ بَالْعِراقِ تَعُدُّها
اَمَوِيَّةٌ بِالشّامِ مِنْ اَعْيادِها
دسته ها : اسرا
دوشنبه بیست و هفتم 8 1392 12:14 صبح

عبيداللّه زياد چون از ورود اهل بيت به كوفه آگه شد، مردم كوفه را از خاصّ و عام اذن عامّ داد لاجرم مجلس او از حاضر و بادى (359) انجمن آكنده شد، آنگاه امر كرد تا سر حضرت سيّد الشهداء عليه السّلام را حاضر مجلس كنند، پس آن سر مقدّس را به نزد او گذاشتند، از ديدن آن سر مقدّس سخت شاد شد و تبسّم نمود، و او را قضيبى در دست بود كه بعضى آن را چوبى گفته اند و جمعى تيغى رقيق دانسته اند، سر آن قضيب (360) را به دندان ثناياى جناب امام حسين عليه السّلام مى زد و مى گفت : حسين را دندانهاى نيكو بوده . زيد بن ارقم كه از اصحاب رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم بوده در اين وقت پيرمردى گشته در مجلس آن مَيْشوم حاضر بود، چون اين بديد گفت : اى پسر زياد! قضيب خود را از اين لبهاى مبارك بردار، سوگند به خداوندى كه جز او خداوندى نيست كه من مكرّر ديدم رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم را بر اين لبها كه موضع قضيب خود كرده اى بوسه مى زد، اين بگفت و سخت بگريست . ابن زياد گفت : خدا چشمهاى ترا بگرياند اى دشمن خدا، آيا گريه مى كنى كه خدا به ما فتح و نصرت داده است ؟ اگر نه اين بود كه پير فرتوت (سالخورده و خرف شده ) گشته اى وعقل تو زايل شده مى فرمودم تا سرت را از تن دور كنند. زيد كه چنين ديد از جا برخاست و به سوى منزل خويش شتافت آنگاه عيالات جناب امام حسين عليه السّلام را چو اسيران روم در مجلس آن مَيْشوم وارد كردند.

دسته ها : اسرا
دوشنبه بیست و هفتم 8 1392 12:12 صبح
X