صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 46174
تعداد نوشته ها : 72
تعداد نظرات : 2
 سایز نرمال

کد مداحی آنلاین برای وبگاه
سايت رسمي سربازان اسلام; www.sarbazaneislam.com
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

اسيرى و شهادت طفلان مسلم
چون ذكر شهادت مسلم شد مناسب ديدم كه شهادت طفلان او را نيز ذكر كنم اگر چه واقعه شهادت آنها بعد از يك سال از قتل مسلم گذشته واقع شده ؛ شيخ صدوق به سند خود روايت كرده از يكى از شيوخ اهل كوفه كه گفت : چون امام حسين عليه السّلام به درجه رفيعه شهادت رسيد اسير كرده شد از لشكرگاه آن

حضرت دو طفل كوچك از جناب مسلم بن عقيل و آوردند ايشان را نزد ابن زياد، آن ملعون طلبيد زندانبان خود را و امر كرد او را كه اين دو طفل را در زندان كن و بر ايشان تنگ بگير و غذاى لذيذ و آب سرد به ايشان مده آن مرد نيز چنين كرده و آن كودكان در تنگناى زندان به سر مى بردند و روزها روزه مى داشتند، و چون شب مى شد دو قرص نان جوين با كوزه آبى براى ايشان پيرمرد زندانى مى آورد و به آن افطار مى كردند تا مدّت يك سال حبس ايشان به طول انجاميد،...

دسته ها : مسلم بن عقيل
سه شنبه پنجم 9 1392 1:16 بعد از ظهر

چون مسلم صداى پاى اسبان را شنيد دانست كه به طلب او آمدند
گفت : اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلَيْه راجِعُونَ و شمشير خود را برداشت و از خانه بيرون آمد چون نظرش بر ايشان افتاد شمشير خود را كشيد و بر ايشان حمله آورد و جمعى از ايشان را بر خاك هلاك افكند و به هر طرف كه رو مى آورد از پيش او مى گريختند تا آنكه در چند حمله چهل و پنج نفر ايشان را به عذاب الهى واصل گردانيد، و شجاعت و قوّت آن شير بيشه هيجاء به مرتبه اى بود كه مردى را به يك دست مى گرفت و بر بام بلند مى افكند تا آنكه بكر بن حمران ضربتى بر روى مكرّم او زد و لب بالا و دندان او را افكند و باز آن شير خدا به هر سو كه رو مى آورد كسى در برابر او نمى ايستاد چون از محاربه او عاجز شدند بر بامها بر آمدند و سنگ و چوب بر او مى زدند و آتش برنى مى زدند و بر سر آن سرور مى انداختند، چون آن سيّد مظلوم آن حالت را مشاهده نمود و از حيات خود نااميد گرديد شمشير كشيد و بر آن كافران حمله كرد و جمعى را از پا درآورد.
چون ابن اشعث ديد كه به آسانى دست بر او نمى توان يافت گفت : 

دسته ها : مسلم بن عقيل
سه شنبه جهاردهم 8 1392 7:43 بعد از ظهر

درآمدن جناب مسلم به كوفه و كيفيّت بيعت مردم
در فصل سابق به شرح رفت كه حصرت امام حُسين عليه السّلام جواب نامه هاى كوفيان را نوشت و مُسلم بن عقيل را فرمان داد تا به سمت كوفه سفر نمايد و آن نامه را به كوفيان برساند. اكنون ، بدان كه جناب مسلم حسب الا مر آن حضرت مهيّاى كوفه شد،پس آن حضرت را وداع كرده از مكّه بيرون شد (موافق بعضى كلمات ، مسلم نيمه شهر رَمَضان از مكّه بيرون شد وپنجم شوّال دركوفه واردشد ) وطىّ منازل كرده تا به مدينه رفت و در مسجد مدينه نماز كرد و حضرت رسالت صلى اللّه عليه و آله و سلّم را زيارت كرده به خانه خود رفت و اهل و عشيرت خود را ديدار كرده و وداع آنها نموده و با دو دليل از قبيله قيس متوجّه كوفه شد. ايشان راه را گم كرده و آبى كه با خود برداشته بودند به آخر رسيد وتشنگى برايشان غلبه كرده تا آنكه آن دو دليل هلاك شدند وجناب مسلم به مشقّت بسيار خود را در قريه مضيق به آب رسانيد واز آنجا نامه اى در بيان حال خود و استعفاء از سفر كوفه براى جناب امام حسين عليه السّلام نوشت وبه همراهى قيس بن مسهر براى آن حضرت فرستاد

دسته ها : مسلم بن عقيل
سه شنبه جهاردهم 8 1392 7:22 بعد از ظهر
X