راههاي مقابله با عوامل انحراف در جامعه
حال اگر ما بخواهيم ضعفي كه در مردم آن زمان بود و زمينه را براي تسلط امويان فراهم كرد در ما پديد نيايد و اگر آمده است برطرف شود، چه اقداماتي بايد انجام دهيم؟ گفتيم آنها سه نوع فعاليت داشتند، تبليغات فريبنده و گمراهكننده، تهديدها و تطميعها.
بالا بردن سطح شناخت
در مقابل تبليغات فريبنده چه بايد بكنيم؟ بايد شناخت، معرفت نسبت به اسلام، تشيع، خط امام حسين عليهالسلام و امروزه خط امام خميني قدس سره را تقويت كنيم. بايد معرفت خود را تقويت كنيم تا دشمنان امان نيابند افكار ضد امام (ره) را به نام خط امام (ره) معرفي كنند. اين كاري بود كه معاويه كرد، ديگران كردند، امروز هم اتباع معاويه همين كارها را انجام ميدهند. مواردي كه امام (ره) صد درصد با آن مبارزه ميكرد، امروز به دروغ ميگويند امام (ره) دنبال همينها بوده و همينها را ميخواسته است، آزادي را، آزادي غربي را، آزادي بيبند و باري را،! و ميبينيد جوانهايي كه تحت تأثير اين حرفها واقع شدهاند چه كارهايي ميكنند. روزي من در سخنراني پيش از خطبهها گفتم اينها دنبال چه ميگردند؟ دهها مقاله عليهمن نوشتند كه اين....
در ادامه مطلب
آقا دروغ میگوید، ما فقط آزادی سیاسی میخواهیم. جریان چهارشنبه سوری را دیدید که چه آزادیهایی را میخواستند. کسانی که به برگزاری جشنهای چهارشنبه سوری تشویق کردند، دنبال چه میگشتند؟ میخواستند جشن تخت جمشید را هم تشکیل دهند، بودجه کلانی هم برای این کار گذاشته بودند؛ در مورد این کار ادعا میکنند همان چیزی است که امام قدس سره میخواست، میگویند مگر امام (ره) نفرمود آزادی، استقلال؟ پس معلوم میشود که امام قدس سره هم همینها را میخواست! ببینید چه مغالطهای؟ امام (ره) آزادی از دست دشمنان اسلام را میخواست، نه آزادی از خدا و دین و ارزشها را. آنچه عمر شریف امام (ره) از دوران طفولیت تا پایان عمر صرف آن شد حفظ ارزشهای اسلامی بود. قیام امام (ره) برای حفظ ارزشها بود، نه برای آزاد کردن مردم از ارزشها. امروز بعضی از مسؤولان کشور بر ما منت میگذارند، اگر بگوییم شما ارزشها را در امور فرهنگی رعایت نمیکنید، میگویند چه ارزشی بالاتر از آزادی، ما آزادی به مردم دادهایم و این بالاترین ارزش است! این همان است که امام (ره) میخواست! این سخن از همان مقوله است که معاویه به امام حسین (ع) میگفت تو داری از یزید غیبت میکنی! یزید از تو بهتر است برای این که او از تو غیبت و بدگویی نکرده است! این که میگویی یزید شارب الخمر است غیبت اوست!! مغالطه اینگونه است.
اگر بخواهیم تحت تأثیر این مغالطات واقع نشویم، باید شناخت خود را نسبت به دین تقویت کنیم. عزیزان من! جوانان عزیز! باید در شبانهروز وقتی را برای مطالعه و بحث در امور دینی و معارف دینی بگذارید. دین از شکم، رفاه و ورزش کم ارزشتر نیست. برنامهای بگذارید، جلسات مذهبی و مطالعات دینی داشته باشید. بحمد الله بعد از انقلاب کتابهای دینی زیاد نوشته شده است؛ جلسات بحث بگذارید و با هم گفتگو کنید، حتماً لازم نیست مبلغ یا معلمی را دعوت کنید، مثل کتابهای مرحوم استاد شهید مطهری- رضوان الله تعالی علیه- را به بحث بگذارید، در مورد آنها گفتگو کنید، مطالب آن را حلاجی کنید، آنگونه که طلبهها کتابهای درسی را مباحثه میکنند؛ سطر به سطر بخوانید، بررسی کنید تا مفهوم هر بخش را به دست آورید، توضیح بدهید، بحث کنید، اگر در موردی هم ابهامی بود، فرد مناسبی را هفتهای یک مرتبه یا ماهی یک مرتبه دعوت کنید، تا برای شما توضیح دهد. اگر مطالعات دینی نداشته باشید، جلسات مذهبی هم آن چنان که باید، فعال نباشد و اینگونه جلسات فقط به ایام عاشورا و امثال آن اختصاص داده شود، دشمنان اسلام و نظام هم مرتب از رادیوها و
تلویزیونها با فیلمهای ویدئویی با روزنامهها! با روزنامهها! با روزنامهها! شما را بمباران تبلیغاتی میکنند، در این صورت نتیجه چه میشود؟ همین میشود که میبینید. الحمد للّه در تودههای مذهبی ما نیست، اما در بعضی مراکز هست و اگر جلوی ان را نگیرید، یعنی خود را مجهز نکنید خدای نکرده تدریجا به درون شما نیز سرایت میکند.
برای مقابله با تبلیغات شیطنتآمیز و گمراهکننده، مطالعه و درس لازم است، و بدون آن معرفت انسان رشد نمیکند. اگر دین برای شما عزیز است، باید وقت گذاشت. بخشی از اهمیتی که برای ورزش قائل میشوید برای دین قائل شوید، قسمتی از وقتی که جوانها صرف تماشای فوتبال یا حضور در باشگاههای ورزشی میکنند، صرف مطالعه دینی کنند، اگر دین عزیز است باید برای آن سرمایهگذاری کرد. دین با اجبار در دل ما به وجود نمیآید، ایمان به خودی خود رشد نمیکند. عوامل اجتماعی ایمان زد است نه ایمان آفرین، مخصوصا با ارتباطات فرهنگی که امروزه برقرار شده است و با سیاست غلطی که مسؤولان فرهنگی کشور ما یا از روی جهل و ناآگاهی و یا خدای نکرده به عنوان مزدور بیگانگان اعمال میکنند، و در هر حال سیاستی را دنبال میکنند که ضد اسلام است، فرهنگ جامعه به سوی فرهنگ بیدینی و الحاد سوق داده میشود. در مقابل باید شما فعالیت علمی داشته باشید و این کار را وظیفهی خود بدانید.
افزایش سطح ایمان و معنویت
در مقابل عامل دوم و سوم یعنی تهدیدها و تطمیعها، باید ایمان را تقویت کرد. تأثیرپذیری در مقابل این عوامل و ترس انسان از این که در مقابل انجام ندادن فلان کار او را از اداره اخراج یا حقوقش را کم کنند، از ضعف ایمان است. مگر چنین کارهایی نکردند؟ چه تعداد رؤسای آموزش و پرورش و دانشگاهها در این دو سال تغییر کردند؟ من نمیدانم چند نفر دیگر از روسای دانشگاهها که قبلاً رئیس بودهاند باقی ماندهاند؟ گاهی رئیس دانشگاه با تمام کادر اداری و حتی آبدارچی عوض میشود! چرا؟ چون از این خط سیاسی نیست! استقامت داشته باشید و بگویید ما را بیرون هم بکنید دست از امام قدس سره برنمیداریم. مرد باشید! تا چه زمانی میتوانند با شما اینگونه برخورد کنند؟ اگر این اشخاص مقاومت میکردند و خود را نمیباختند، با آنها به این شکل رفتار نمیشد. ما سستی کردیم، ضعف نشان دادیم تا این ستمگران بر ما مسلط شدند. اشتباه نشود، من همهی دولت را نمیگویم، رگههایی در بعضی از وزارتخانهها و ادارات هستند که، مسیری را که همان مسیر آمریکاست دنبال میکنند، حالا یا دیگران خبر ندارند، یا آنها را فریب میدهند و یا... برای این که بتوانیم در مقابل تهدیدها و تطمیعها مقاومت کنیم باید ایمان خود را تقویت کنیم. ایمان فقط با مطالعه پیدا نمیشود، بلکه تقویت ایمان با عمل است. البته معرفت قدم اول است، ولی با عمل است که ایمان رشد میکند. اگر انسان نماز نخواند، هر اندازه هم که در مورد نماز کتاب مطالعه کند ایمانیش قوی نمیشود، صدها کتاب هم درباره نماز بخواند، اما نماز نخواند، هرگز ایمان او قوی نمیشود؛ ایمان با عمل و تلقین تقویت میشود. به خود تلقین کنید که اگر اسلام از من بخواهد، من آمادهی مرگ هستم. نه این که اگر اسم مرگ آمد ترس و لرزه شما را فراگیرد.
مناسب است باز هم از تعلیمات سیدالشهداء علیهالسلام استفاده کنیم. حضرت (ع) در روز عاشورا به اصحابش فرمود «صَبْراً بَنِی اْلکِرام»، [بحارالانوار.ج6.ص154 .باب 6.روایت9] ای آزاد زادگان! و ای شریفزادگان! استقامت کنید «فَمَا الْمَوتُ اِلَّا قَنْطَرَةً تَعْبُرُ بِکُمْ عَن الْبُؤْسِ وَ الضَّرَّاءِ اِلی الْجَنانِ الْواسِعَةِ وَالنَّعیمِ الَّدائِمَة»، آزاد مردی این است، اول اینگونه خطاب میکند که شما فرزندان آزادگی و بزرگی هستید: ای بزرگزادگان! اندکی صبر کنید، این مرگ شما را از سختی، گرفتاری و پستی نجات داده و به بهشتهای پهناور و نعمتهای جاویدان میرساند، آیا این امر نامطلوب است؟ چرا باید از آن بترسید؟ آیا اگر کسی شما را از زندانی نجات داد و در قصر زیبایی وارد کرد، از او تشکر میکنید یا از او دلگیر میشوید؟ مرگ، شما را از این دنیایی که زندان مؤمن است، نجات داده و به قصرهای بهشتی میرساند. چنین چیزی است دوست داشتنی است یا باید با آن دشمنی کرد؟ باید از آن ترسید یا باید آن را خیلی دوست داشت؟ مرگ این کار را برای شما میکند نه برای همه؛ اما برای دشمنان شما، آنها را از بهشت خارج میکند و به جهنم میبرد. چون همان دنیایی که در مقایسه با مقامات اخروی برای مؤمن زندان است، برای کفار با تمام بدبختیها و گرفتاریها بهشت است؛ چون کافر در آخرت به اندازهای عذاب دارد که هر چه سختی در این دنیا تحمل کند، در مقابل عذابهای آن جهان باز بهشت است. مرگ، کفار را از بهشتشان خارج کرده و به جهنم میبرد. ولی شما را از زندان نجات داده و به باغ پهناوری که «عَرْضُها السَّمواتُ وَ الْاَرْض» [ال عمران 133] میبرد، باغی که پهنای آن آسمانها و زمین را فرامیگیرد، شما را به چنین بهشتی میرساند. آیا این بد است و باید از آن منزجر باشید و بترسید؟ این که ترسیدنی نیست. سیدالشهداء علیهالسلام اصحاب خود را با چنین سخنانی تقویت میکرد. بیدلیل نبود که آن طفل سیزده ساله گفت «المَوتُ أَحْلی عِنْدی مِن العَسَل»، [وسیله الدار فی انصار الحسین ع ص253] شوخی نمیکرد، تحت نظارت سیدالشهداء (ع) تربیت شده بود. من و شما هم اگر حسینی هستیم، باید با استفاده از همین تعلیمات ایمان بیاوریم به این که با ادامهی راه حسین (ع) مرگ برای ما بهترین نجات دهنده است.
انسان چه مقدار باید در این دنیا خون دل بخورد، چقدر سختی تحمل کند، چقدر ظلم و ستم به نام دین و بدعت به نام قرائت جدید از دین ببینید؟ هر چه زودتر بمیریم راحتتر میشویم. واللّه برای بنده با این غصههایی که انسان در جامعه میخورد، مرگ بسیار شیرین است، اگر کافر علیه انسان کاری انجام میداد، غصه نداشت؛ تحریف دین و تحریف خط امام قدس سره به نام احیای آثار امام (ره) غصه دارد. مرگ برای ما چه ضرری دارد؟ ما را از این غصهها نجات میدهد. سیدالشهداء (ع) فرمود چه اندازه من اشتیاق به وصال جدم، پدرم و برادرام دارم! «وَ ما أَولَهَنی اِلی أَسْلافی اِشْتیاقَ یَعْقُوبَ اِلی یُوسُف» [بحارالانوار ج44 .ص366.باب37 .روایت 2] به همان اندازه که یعقوب به دیدن یوسف علاقه داشت، بعد از چند سال که در چاه افتاد، آن اتفاقات برایش پیش آمد و یعقوب دوری او را تحمل کرد، اشتیاق من به مرگی که مرا به جدم و پدرم برساند مثل اشتیاق یعقوب نسبت به یوسف است. حضرت (ع) با این بیانات اصحاب خود را تربیت میکرد و روحیه میداد و در نتیجه آنان برای شهادتطلبی آماده میشدند.
چگونه شد آن جوانهایی که قبل از انقلاب به واسطهی تربیتهای غلط شاهنشاهی در منجلاب گرفتار شده بودند، با بیانات امام قدس سره شهادتطلب شدند و آن حماسهها را در جبههها آفریدند؟ چه عاملی موجب این تحول شد؟ سخنان حیاتبخش امام (ره) بود که از عمق جان او برمیخاست، در جانها مینشست و تحول ایجاد میکرد. سعی کنیم از روش پیامبر اکرم صلی الله علیهو آله و ائمه اطهار علیهمالسلام این درس را هم برای خودمان و هم برای دیگران بگیریم، شهادتطلبی را تقویت کنیم، آمادگی برای مرگ در راه خدا را به صورت یک آرمان ترویج کنیم. در این صورت هیچ کس بر ما مسلط نخواهد شد.
برداشت از صفینه النجاه (کتابخانه امام حسین ع ) تولید مرکز رایانه ای حوزه علمیه اصفهان