زمينه هاي قيام عاشورا
الحمد للّه رب العالمين، والصّلوة والسّلام علي سيّد الانبياء والمرسلين، أبيالقاسم محمّد و علي آله الطيبين الطاهرين المعصومين. اللّهم كن لوليك الحجة بن الحسن صلواتك عليهو علي آبائه في هذه الساعة و في كل ساعة ولياً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دليلاً و عيناً حتي تسكنه أرضك طوعاً و تمتعه فيهاً طويلاً. اسلام عليك يا اباعبداللّه و علي الارواح التي حلّت بفنائك.
شهادت مظلومانه آقا ابيعبدالله را به پيشگاه ولي عصر (عج)، مقام معظم رهبري، مراجع معظم تقليد و همهي شيفتگان مكتب حسيني تسليت عرض ميكنيم. اميدواريم خداي متعال دست ما را در دو جهان از دامان حسين عليهالسلام كوتاه نفرمايد و به بركت پيروي او، همهي مشكلات دنيوي و اخروي دوستانش را برطرف كند.
سؤال اين بود كه چرا مسلمانان، حتي كساني
كه خودشان امام حسين (ع) را براي تصدي امر ولايت و حكومت اسلامي دعوت كرده بودند،
پس از گذشت مدت كوتاهي شمشيرهايشان را به روي امام حسين (ع) كشيدند و با آن وضع
فجيع و آن مصائب عظيم، حضرت را به شهادت رساندند؟ اگر اين داستان را مكرر و هر سال
نشنيده بوديم، به اين سادگي باور نميكرديم كه چنين واقعهاي امكانپذير باشد؛ اما
اين رويداد از قطعيات تاريخ است و هيچ شك و شبههاي در وقوع آن وجود ندارد.
بقيه در ادامه مطلب...
برای این که پاسخ این سؤال را دریابیم باید از واقعهی عاشورا قدری به عقب برگردیم و وضع صدر اسلام را به خصوص از زمانی که بنیامیه در شام قدرت را به دست گرفتند، بررسی کنیم تا ببینیم در این زمان چه شرایطی وجود داشت که عدهای توانستند از این شرایط بهرهبرداری کنند و فاجعهی عظیم کربلا را به وجود آورند. گفتیم در جامعهی اسلامی ضعفهایی وجود داشت و این ضعفها زمینهای بود برای آن که سیاستمدارانی مثل معاویه بتوانند از این زمینه بهرهبرداری کرده، با استفاده از عواملی به مقاصد خود دست یابند. بیشتر این ضعفها مربوط به پایین بودن سطح اطلاعات دینی و فرهنگ مردم و حاکم بودن فرهنگ قبیلهای بر جامعه بود؛ به گونهای که اگر رئیس قبیلهای کاری را انجام میداد، دیگران کورکورانه از او تبعیت میکردند. و مسائلی از این قبیل، بستری بود برای این که سیاستمداران بتوانند از آن سوء استفاده کنند.
و اما عواملی که معاویه مانند همهی سیاستبازان دنیاپرست به کار گرفت، در سه چیز خلاصه میشد گرچه میتوان برای بعضی از این سه، شقوق مختلفی در نظر گرفت، عوامل مذکور عبارت بودند از:
1. تطمیع سران و نخبگان قوم؛ یعنی با دادن پول، جوایز، تسهیلات و اعطای پست و مقام، سران و نخبگان را میخریدند و مقاصد خود را به وسیلهی آنها اعمال میکردند.
2. تهدید عموم مردم؛ یعنی به وسیله شقاوتها، قساوتها، ترورها و سختگیریها غیر انسانی، از تودهی مردم زهر چشم میگرفتند.
3. تبلیغات؛ عامل سوم، خود به زیر مجموعههایی قابل تقسیم است که قبلا اشاره شد که معاویه از چه ابزاری برای تبلیغات استفاده میکرد و چگونه تاکتیکهای تختلف را به کار میگرفت.
روشهای به کارگیری عوامل انحراف جامعه از سوی معاویه
شیوهی استفاده از این عوامل در مقاطع مختلف حکومت معاویه تفاوت داشت و دورهی حکومت وی را از این نظر لااقل میتوان به سه مقطع تقسیم نمود.:
مقطع اول، قبل از خلافت حضرت امیر
>مقطع دوم، دوران خلافت حضرت امیر
>مقطع سوم، پس از شهادت امیرالمؤمنین
مقطع اول، قبل از خلافت حضرت امیر
در آن دوران، شرایط برای معاویه بسیار راحت بود، زیرا سرزمین شام منطقهای دور افتاده بود و با حکومت مرکزی چندان ارتباطی نداشت و
از طرفی مردم آن پیغمبر اکرم صلی الله علیهو آله و حتی اصحاب بزرگ آن حضرت را کمتر دیده بودند. از سوی دیگر، خلیفهی دوم و سوم، به خصوص خلیفهی سوم که دست معاویه را تا حد زیادی بازگذاشته بود، چندان اصراری بر کنترل معاویه نداشتند. در چنین شرایطی زمینهی هر نوع فعالیت برای معاویه فراهم بود و در این مدت جامعه شام را مطابق دلخواه خود تربیت میکرد.
مقطع دوم، دوران خلافت حضرت امیر
در این دوران، تاکتیک معاویه به خصوص در زمینه تبلیغات تغییر کرد. او علی (ع) و یارانش را مورد اتهام قرار داده و شایع کرد که قتل خلیفهی سوم به دست ایشان بوده است؛ آنها باید خونبهای عثمان را پرداخته و قصاص شوند و علی علیهالسلام باید قاتلان عثمان را به معاویه تحویل دهد. این افترا و شایعه را درست کرده و در مورد آن به اندازهای تبلیغ کردند که بسیاری از مردم نیز آن را باور نمودند. این کار زمینهای شد برای آن که معاویه عدهای را جذب کرده و جنگ صفین را در مقابل حضرت علی (ع) به راه اندازد. در این جنگ دهها هزار مسلمان از دو طرف کشته شدند. کشته شدن برادران مسلمان در جنگهای تن به تن و در طول چند سال، آن هم نه با استفاده از وسایل کشتار جمعی که امروزه رایج است، مسأله بزرگی است. این جریان با شهادت امیرالمؤمنین (ع) پایان یافت.
مقطع سوم، پس از شهادت امیرالمؤمنین
در مرحلهی سوم زمینهی جدیدی فراهم شد. شرایط این زمان به صورتی بود که مردم از جنگ خسته شده بودند. حتی یاران نزدیک حضرت علی (ع) سه چنگ بزرگ یعنی جنگ جمل، صفین و نهروان را اداره کرده بودند و با مشکلات زیادی مواجه بودند. معاویه فرصت را غنیمت شمرد و سران لشکر امام حسن علیهالسلام را با پول و تزویر خرید و آن حضرت را مجبور به پذیرش صلح کرد. در این زمان معاویه بر سراسر کشورهای اسلامی تسلط پیدا کرده بود؛نه تنها شام، بلکه مصر، عراق، حجاز، یمن و شمال آفریقا هم تحت تسلط او بود. از خاندان پیغمبر صلی الله علیهو آله و سلم فقط امام حسن (ع) مزاحم او بود که ایشان را هم با جریان صلح از میدان سیاست کنار زد. در این شرایط معاویه احساس میکند که میتواند هر کاری را که بخواهد انجام دهد. معاویه آن قدر از عوامل یاد شده استفاده کرد که شاید بتوان گفت خون دلی که امام حسن (ع) و بعد از ایشان امام حسین (ع) تا ده سال بعد از وفات امام حسن (ع) خوردند، از غربت و مظلومیت سیدالشهداء (ع) در روز عاشورا بیشتر است. متأسفانه نه ما از آن دوران اطلاع کاملی داریم و نه این مسأله چیزی است که احساسات و عواف مردم را تحریک کند و با ذکر آنها بتوان آن خاطرهها را تجدید کرد. باید با عقل
فهمید که چه ظلمی بر این خاندان علیهمالسلام میشد و چه خوندلی میخوردند. آن قدر تبلیغات کردند که حتی در تمام نماز جمعهها باید- العیاذ بالله- رسما به امیرالمؤمنین علیهالسلام لعن میکردند و این جزء آداب عبادی مردم شده بود. هر خطیب نماز جمعه باید علی (ع) را لعن میکرد؛ مردم در قنوت نمازشان لعن علی (ع) را میگفتند، امام حسن و امام حسین علیهالسلام این مسائل را مشاهده میکردند، ولی نمیتوانستند اقدامی انجام دهند.
تا زمانی که امام حسن علیهالسلام حیات داشتند، امام حسین و امام حسن (ع) به یکدیگر دلخوش بودند؛ اما بعد از شهادت امام حسن (ع)، امام حسین (ع) آن قدر خون دل خورد و به قدری تنها شد که کسی را نداشت که حتی با او درددل کند. آن حضرت در تمام ده سال باقیمانده از عمر منحوس معاویه در مدینه ماند و خون دل خورد. از زمان شهادت امیرالمومنین (ع) تا داستان کربلا در حدود بیست سال طول کشید. حدود ده سال از این مدت، امام حسن (ع) هم در قید حیات بودند، ولی در ده سال آخر آن، امام حسین (ع) تنها بودند. در تاریخ گفتگوهایی میان طرفداران امام حسین (ع) با دیگران و حتی گاهی مکاتبههایی میان امام حسین (ع) و معاویه و چند مرتبه برخورد حضوری میان آن دو نقل شده است که گویای تنهایی و مظلومیت امام حسین (ع) است. معاویه دوبار به حجاز سفر کرد و گروهی از لشکریان شام را باخود به مکه و مدینه آورد و مدتی در آن جا ماند تا زمینهی ولایت عهدی یزید را فراهم کند. در این سفرها گفتگوهایی میان معاویه و امام حسین (ع) واقع شد. معاویه همچنین با تعدادی از سران و محترمان مدینه که سرشناس بوده و تسلیم معاویه نمیشدند، گفتگو کرد. این افراد شخصیتهای برجستهای بودند که زیر سلطه یزید نمیرفتند و معاویه اصرار داشت که از آنها بیعت بگیرد.
در یکی از گفتگوهایی که میان معاویه و امام حسین (ع) در مورد مسأله ولایت عهدی یزید واقع شده است، معاویه امام حسین (ع) را دعوت میکند که من با شما صحبت خصوصی دارم. حضرت پذیرفتند، و با او صحبت کردند. معاویه گفت: تمام مردم مدینه حاضرند ولایت عهدی یزید را بپذیرند؛ فقط شما چهار نفر هستید که این مسأله را نمیپذیرید؛ سرکردهی این افراد هم شما هستید. اگر شما ولایت یزید را قبول کرده و بیعت کنید، دیگران هم قبول خواهند کرد و مصلحت و یکپارچگی امت اسلامی به این وسیله تامین شده و از خونریزی جلوگیری میگردد. چرا شما زیر بار نمیروید و نمیخواهید با یزید بیعت کنید؟ حضرت علیهالسلام فرمود تو
ین همه حکومت کردی، این همه خون ریختی و این همه فساد کردی. و دیگر در آخر عمر خود وزر و وبالی برای بعد از زندگی خود فراهم نکن؛ دیگر گناه یزید را به گردن نگیر؛ چگونه تو حاضر میشوی او را بر مردم مسلط کنی، در حالی که در میان مردم کسانی هستند که مادرشان، پدرشان و خودشان از مادر، پدر و خود او بهتر و برای مردم نافعتر هستند. تو به چه انگیزهای میخواهی حتماً یزید را مسلط کنی؟ معاویه گفت: گویا میخواهی خودت را مطرح کنی؟ یعنی تو میخواهی بگویی که مادر و پدرت از مادر و پدر یزید بهتر است و خودت از یزید بهتری؟ حضرت علیهالسلام فرمود: اگر بگویم چه میشود؟ معاویه گفت: اما این که گفتی مادرت از مادر یزید بهتر است راست گفتی. چون اگر جز این نبود که فاطمه علیهاالسلام از قریش بود و مادر یزید از قریش نیست کافی بود- طرز فکر را ملاحظه کنید! این همان عصبیت ملیگرایی و قومگرایی است- البته علاوه بر این که مادر تو از قریش است، دختر پیغمبر صلی الله علیهو آله هم هست. پس مسلماً مادر تو بهتر است. اما این که گفتی پدر تو از پدر یزید بهتر است، جای تأمل دارد. چون میدانی که پدر یزید و پدر تو با هم مبارزه کردند و خدا به نفع پدر یزید حکم کرد.- ملاحظه کنید که تا چه اندازه باید انسان بیشرم باشد که بخواهد در مقابل حسین بن علی (ع) برتری معاویه را بر امیرالمؤمنین (ع) اثبات کند- و اما خودت، که گفتی از یزید بهتر هستی، نه اینگونه نیست. یزید برای جامعهی اسلامی خیلی بهتر از توست. حضرت (ع) با تعجب تمام گفتند: میگویی یزید شرابخوار از من بهتر است؟ سیاست معاویه را ببینید، در جواب حضرت گفت: آقا! از پسر عمویت غیبت نکن! (چون از دو تیره از قریش بودند، به یکدیگر پسر عمو میگفتند) معاویه امام حسین (ع) را نصیحت میکند و میگوید خشونت به خرج نده! از پسر عمویت غیبت و بدگویی نکن! یزید هیچ وقت از تو بدگویی نمیکند، بنابراین او از تو بهتر است. یزید سگباز، شرابخوار و بیشخصیت را با حسین بن علی (ع) که جوهرهی انسانیت و شرف است مقایسه میکند و میگوید یزید از تو بهتر است! و با لحنی حق به جانب و مقدس مآبانه دلیل میآورد که برتری او بر تو به این دلیل است که تو غیبت یزید را میکنی ولی او غیبت تو را نمیکند! [ر.ک. الفتوح ج 4] عین همین سیاست را تمام سیاستبازان دنیای ما نیز اجرا میکنند. اگر به خاطر داشته باشید، در زمان شاه نیز علم میگفت: اعلی حضرت نماز شامشان ترک نمیشود! شنیده بود که مومنان میگویند خواندن نماز شب خیلی مهم است. گمان میکرد نماز شب، همان نمازشام است؛ لذا گفته بود: این علما چه میگویند که شاه دین ندارد؟ اعلیحضرت نماز شامشان ترک نمیشود! نظیر همین مطلب را امروز دربارهی بعضی از مسؤولین داریم. خنّاسان دربارهی یک مسؤول ضد اسلامی میگویند او حافظ قرآن است! حافظ نهجالبلاغه است! نماز شبش هم ترک نمیشود! سیاست همان است.
در طول تاریخ به همینگونه بوده است، تحریف حقایق، جا به جا کردن مفاهیم، بازی کردن با ارزشها و مقدسات. امام حسین علیهالسلام در مقابل معاویه چه بگوید و با چه منطقی با او حرف بزند؟ او میگوید پدر یزید از پدر تو بهتر بود، برای این که آنها با هم جنگ کردند و خدا به نفع پدر یزید حکم کرد. این تعبیر جبرآمیزی بود که بنیامیه آن را ترویج کرده و زمانی که خودشان تسلط پیدا میکردند، میگفتند خواست خدا بود! نظیر این تحریف را در داستان دیگری نیز داریم. امیرالمؤمنین علیهالسلام در هیچ جنگی با خلفا شرکت نکردند؛ گرچه فرزندان خود را برای جنگ میفرستادند، ولی خود آن حضرت شرکت نمیکردند. در یکی از جنگها خلیفهی دوم از امیرالمؤمنین (ع) خواست که در جنگ شرکت کنند اما آن حضرت فرمودند: من در مدینه کار دارم نمیآیم. خلیفه به ابن عباس گفت: میدانی چرا پسر عمویت در جنگ شرکت نکرد؟ گفت: نه. خلیفه گفت: علی در مدینه باقی ماند تا «یُرَشِّح نَفْسَهُ لِلْخِلافِة» [ابن ابی الحدید شرح نهج البلاغه ج 12ص 80] یعنی میخواهد خودش را کاندیدای خلافت کرده و زمینهسازی کند که بعد از من خلیفه شود. ابنعباس میگوید: من گفتم او برای خودش چنین احتیاجی نمیبیند؛ چون معتقد است که پیامبر صلی الله علیهو آله او را به عنوان امام تعیین کرده است. گفت: بله، «کانَ یُریدُ رَسوُلُاللَّهِ، وَلکِنَّ اللَّهُ لَمْ یُرِد» یعنی پیامبر (ص) میخواست علی (ع) را به جای خود تعیین کند، اما خدا نخواست! این منطق مغالطهآمیزی است که در آن روز به کار میرفت؛ و معاویه نیز آن را به کار میبرد. لذا معاویه گفت: خدا در برابر علی (ع)، به نفع من حکم کرد؛ برای این که قبل از من از دنیا رفت و به دست خوارج کشته شد. یزید هم در مجلسی که تشکیل داد، به زینب کبری علیهاالسلام گفت: دیدی خدا با برادرت چه کرد؟ ما را بر او پیروز گردانید!
یکی از سوژه های تبلیغاتی معاویه در این دوره بیست ساله، به خصوص نسبت به شیعیان علی (ع) یا کسانی مثل اکثر مردم کوفه- که اگر شیعه هم نبودند، ضد او هم نبودند- این بود که ببینید نتیجه حکومت پنج ساله علی در این شهر چه شد؟ چقدر خونریزی شد؟ چقدر زنهابی شوهر شدند؟ چقدر بچه ها یتیم شدند؟ چقدر کشاورزیهای شما به واسطه آن که به آنها نرسیدید از بین رفت؟ چقدر تجارت شما از بین رفت و اکنون از نظر اقتصادی عقب ماندهاید؟ در این مسائل چه کسی مقصر بود؟ اگر علی علیهالسلام از اول با ما صلح میکرد، نه جنگی واقع میشد، نه خونریزی میشد، نه این بدبختیها به وجود میآمد، نه این همه زنان بیوه میشدند، نه این همه بچههای یتیم و نه این خرابیها و عقب ماندگیهای اقتصادی به بار میآمد. این سوژه بسیار مؤثری است و در زمان خود علی (ع) هم این سوژه را به کار میبردند. شما نهجالبلاغه را ملاحظه بفرمایید و ببینید که علی (ع) از دست دوستانش از چه چیزهایی گلایه میکرد. میفرماید در تابستان به شما میگویم به جنگ برویم، میگویید هوا گرم است! در زمستان میگویم برویم، میگویید هوا سرد است، صبر کن هوا بهتر بشود، کشاورزیمان عقب افتاده است، محصول کشاورزیمان روی زمین مانده است. [ر.ک. نهج البلاغه خطبه 27] علی (ع) در چند جا از مردم اینگونه گله میکند. اینها در اثر تبلیغاتی بود که معاویه میکرد و عمّال معاویه این تبلیغات را در داخل جامعهی عراق آن روز که تابع امیرالمؤمنین (ع) بودند، پخش میکردند و مردم را علیه آن حضرت میشوراندند و زمینهی شورش و بیمهری را فراهم میکردند.
آیا امروز نمونه ای از این تبلیغات وجود ندارد؟
چقدر در این روزنامهها میخوانید که اگر بعد از فتح خرمشهر امام قدس سره جنگ را متوقف
کرده بود، مشکلات امروز را نداشتیم. [ر.ک. گنجی. اکبر.<<عالیجناب سرخپوش >>صبح امروز] سران
نهضت آزادی و جبههی ملی، همان کسانی که امام (ره) در مورد آنها فرمود: «اینها از
منافقین بدتر هستند»، [صحیفه نور ج 22 ص 384] امروز سیاستگذاران
پشت پردهی کشور شدهاند؛ بعضی از آنها اسم عوض کردهاند و بعضی از آنها بدون این
که اسم عوض کنند، نقش خودشان را ایفا میکنند و همین حرفها را میزنند. سوژهی تبلیغاتی
اینها چیست؟ میگویند اگر این جنگ نبود، این همه بدبختیها در این کشور نبود. چه کسی
در این جنگ مقصر بود؟ میگویند: آخوندها! حکومت آخوندی بود که این جنگ را بر مردم تحمیل
کرد! اگر زودتر صلح کرده بودند، کار به این جا نمیرسید! مشکلات اقتصادی که اکنون وجود
دارد در اثر قطع رابطه با آمریکاست! اگر ایران الان هم با آمریکا سازش کنند، مسائل
ما حل میشود! با این که بارها این مسائل حلاجی شده
و به بهترین وجه جواب داده شده است، کسانی که شرم ندارند بازهمان حرفها را تکرار میکنند. همان سیاستی را دارند که معاویه داشت.
سیاست معاویه این بود که اگر یک حرف غلطی که غلط بودنش مانند آفتاب هم روشن باشد، زیاد تکرار کنند، کم کم جا میافتد و مردم قبول میکنند. اینها هم درست همین سیاست را بازی میکنند. در بعضی از موارد شخص مقام معظم رهبری در سخنرانیهایشان به صراحت مطلبی را بیان فرموده و جواب دادهاند؛ مثلاً دربارهی رابطه با آمریکا ایشان سال گذشته به تفصیل بحث کردند، نویسندگان دیگر نیز با شواهد تاریخی و علمی اثبات کردند که نه تنها رابطهی با آمریکا مشکلات اقتصادی ما را حل نمیکند، بلکه دو صد چندان خواهد کرد. نمونهی آن را در کشورهای دیگر ببینید. مگر ترکیه سرسپردهی آمریکا نیست؟ مردم ترکیه اعتصاب میکنند و میگویند باید پنجاه درصد بر حقوقمان افزوده بشود. این وضع اقتصاد ترکیه است که نور چشم آمریکاست؛ ترکیهای که بزرگترین کشور اسلامی و پایگاه خلافت عثمانی بود. آمریکا همین کشور را به چنان ذلتی دچار کرده که ریزه خوار خوان اسرائیل شده است و باید نوکری اسرائیل را بکند تا اسرائیل به او مقداری اسلحه بدهد. ولی مگر این افراد از رو میروند؟ بازهم میگویند: مشکل ما این است که با آمریکا سازش نکردهایم؛ اگر با آمریکا رابطه داشته باشیم، مشکلاتمان حل میشود! این همان سخنی بود که معاویه میگفت. البته در زمان معاویه مسألهی آمریکا مطرح نبود و اصحاب او هم «نهضت آزادی» نبودند؛ ولی تشابهها را ببینید. آنها به جنگ و به اجرای احکام و حدود اسلامی اعتراض داشتند، به این اعتراض داشتند که، چرا زیر بار کفار نمیروید؟ علی علیهالسلام میگفت وظیفهی حاکم اسلامی قبل از هر چیز اجرای احکام اسلام و حفظ ارزشهای اسلامی است؛ بعد از آن نوبت به اقتصاد و سایر مسائل میرسد. آنها میگفتند اول کشاورزی و تجارت، بعد از آن اگر حال داشتیم و جهاد پیش آمد، به چهاد هم می رویم و الاّ صلح میکنیم! امروز طرفداران منطق معاویه چه کسانی هستند؟ و طرفداران منطق علی علیهالسلام چه کسانی هستند؟
رگ رگ است این آب شیرین و آب شور
بر خلایق میرود تا نفخ صور
معاویه با چنین سوژههای تبلیغاتی مردم را نسبت به علی (ع) و حکومت علی (ع) و حکومت آل علی و آل پیغمبر علیهماالسلام دلسرد میکرد. تا آن جا که ضمن گفتگویی درصدد برآمد که برتری یزید را بر امام حسین علیهالسلام برای خود امام حسین (ع) ثابت کند!!
برداشت از صفینه النجاه (کتابخانه امام حسین ع ) تولید مرکز رایانه ای حوزه علمیه اصفهان