پرسش:
آيا فرهنگ عزاداري ريشه قرآني دارد يا اينكه فقط در روايات و سيره اهل بيت(ع) ميتوان مستنداتي براي آن پيدا كرد؟
پاسخ:
فرهنگ عزاداري و سوگواري ريشه قرآني دارد و آيات عديدهاي بر اين امر دلالت دارد كه به نمونههايي از آن ذيلاً اشاره ميكنيم.
1- سوگواري يعقوب در فراق يوسف
با اين كه يوسف فقط مفقودالاثر بود و مرگ او حتمي نبود، يعقوب، پيامبر الهي و پدر بزرگوار او آنچنان در فراق او گريه كرد كه در نهايت نابينا شد. چنان كه قرآن كريم ميفرمايد:«و قال يا اسفي علي يوسف و ابيضت عيناه من الحزن فهو كظيم؛ و گفت: اين اندو (بر فراق) يوسف و چشمان او از اندوه سفيد شد اما خشم خود را فرو ميبرد.»....
آنقدر گریه کرد که برادران یوسف از حزن و اندوه پدر به ستوه آمدند و گفتند: «تالله تفتؤا تذکر یوسف حتی تکون حرضاً او تکون من الهالکین؛ به خدا قسم تو آن قدر یاد یوسف میکنی تا در آستانه مرگ قرار گیری یا هلاک گردی». او در جواب گفت:«انما اشکوا بثی و حزنی الی الله و اعلم من الله ما لاتعلمون؛ یوسف-84 من غم و اندوهم را تنها به خدا میگویم (و شکایت نزد او میبرم) و از خدا چیزهایی میدانم که شما نمیدانید.»این آیات به خوبی گریه طولانی حضرت یعقوب را منعکس میکند و زمخشری نیز روایت کرده است که حضرت یوسف از جبرئیل مدت اندوه و گریه پدر را جویا شد؟ پاسخ داد: هفتاد سال به طول انجامید و درباره پاداش گریه او سؤال کرد: پاسخ داد: گریه او پاداش برابر هفتاد شهید را داشت. (تفسیر کشاف، ج 2، ص 497)
طبری از حسن بصری نقل نموده که «از هنگامی که حضرت یوسف از نزد پدر بیرون رفت تا زمانی که مراجعه کرد هشتاد سال طول کشید و در این مدت همواره اندوه قلبی او را فرا گرفته بود و گریه میکرد تا بینایی خود را از دست داد»، و حسن بصری گفته است:«در آن روزگار در روی زمین خلیفهای بزرگوارتر از حضرت یعقوب در پیشگاه خداوند متعال وجود نداشت.» (همان)
از آیه فوق و روایات نقل شده به خوبی استفاده میشود: گریه و اندوه در سوگ عزیزان، سالیان درازی هم طول بکشد مانعی ندارد. به این جهت است که حضرت سجاد(ع) در پاسخ کسانی که به گریههای شدید و طولانی آن حضرت در سوگ پدر بزرگوارش اعتراض میکردند، فرمود:«مگر شما ازگریه و عزاداری یعقوب اطلاع ندارید؟ او سالیان طولانی در فراق یوسف گریست تا بینایی خود را از دست داد، در صورتی که فرزندش حیات داشت و تنها از جلو چشمانش ناپدید شده بود. اما من با چشمان خود دیدم که پدرم و 17 تن از اهل بیت پیامبر(ص) را شهید کردند و سرشان را از تن جدا نمودند.» (وسایل الشیعه، ج 2، ص 923)
2- تعظیم شعائر الهی
قرآن کریم میفرماید: «و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب؛ و هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد این کار نشانه تقوای دلهاست.»
یکی از علمای اهل سنت مینویسد:«شعائر جمع شعیر (یا شعیره) به معنای علامت است و هر چه که از دیدن آن خدا به یاد آید، شعائر خداست، و شعائر الله اختصاص به صفا و مروه ندارد.» چنان که از دهلوی نقل شده است که «..محبت شعائر الله عبارت است از محبت قرآن و پیامبر و کعبه، بلکه هر چیز که به خدا منتسب باشد حتی اولیای خدا.» (حجهالبالغه، ص 69)
مرحوم علامه طباطبایی مینویسد:«شعائر عبارت است از نشانههایی که انسان را به سوی خدا راهنمایی میکند و منحصر به صفا و مروه و مانند آن نمیشود بنابراین هر نشانهای که انسان را به یاد خدا بیندازد تعظیم آن موجب تقوای الهی میگردد و تمام نشانهها را در برمیگیرد.» (المیزان، ج1، ص 414) و عزاداریها بهترین مصداق شعائر الهی است چرا که در آنجا قرآن خوانده میشود و مسائل دینی مطرح میگردد، مردم به یاد خدا و قیامت میافتند و در هجران و شهادت اولیاء خدا گریه میکنند.
3- عزاداری فریاد مظلومان و ستمدیدگان
«لایحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم؛(نساء-148) خداوند متعال فریاد زدن به بدگویی را دوست ندارد جز برای کسانی که مورد ستم قرار گرفتهاند.»
راستی چه کسی مظلومتر از آلمحمد(ص) خصوصاً امامان شیعه و شهدای کربلا سرغ دارید، گریه بر شهدای کربلا، و مظلومیت امامان فریاد علیه همه ستمگران است حتی ستمگران این زمان.
4- عزاداری اظهار مودت به اهل بیت(ع)
در قرآن کریم میخوانیم:«قل لااسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی؛ (شوری-23) بگو اجری بر رسالتم از شما نمیخواهم مگر دوستی بستگانم را». دوستی نشانههایی دارد یکی از آنها این است که در شادی اهل بیت شاد و در ماتم آنها اندوهناک باشد.و امام رضا(ع) نیز فرمود:«ای پسر شبیب ان سرک ان تکون معنا فیالدرجات العلی من الجنان فاحزن لحزننا و افرح لفرحنا و علیک بولایتنا فلو ان رجلاً تولی حجراً لحشره الله مع یوم القیامهًْ(بحارالانوار، ج 44 ص 287) اگر دوست میداری که همنشین ما در بهشت برین باشی، در غم و اندوه ما اندوهناک و در شادی ما شادمان باش و ولایت ما را بپذیر، چه آن که اگر کسی سنگی را دوست بدارد روز قیامت با آن محشور میگردد.»براساس همین اصل بود که در کوفه و شام برخی از آنانی که به اهلبیت و اسرا بد میگفتند وقتی متوجه شدند که اینها اقربای پیامبر(ص) میباشند گریه و زاری میکردند و از این راه مودت خویش را اظهار مینمودند. چنان که در گزارش جانسوز مسلم گچکار از کوفه این معنی به خوبی منعکس شده است. و همچنین در داستان آن پیرمرد شامی که در ابتدا خطاب به امام سجاد(ع) و همراهان گفت: حمد و سپاس خداوندی را که شما را کشت و مغلوب کرد و مردم شهرها را از وجود شما راحت نمود و امیرمؤمنان یزید را بر شما پیروز گردانید.»
آنگاه که امام سجاد(ع) خود را معرفی نمود و فرمود:«به خدا سوگند بدون شک ما همان خاندان رسول خدا(ص) هستیم و به حق جدمان سوگند که ما همان خاندان میباشیم.» پیرمرد پس از شناخت آنها گریه کرد و عمامه خود را از شدت ناراحتی از سر گرفت و به زمین انداخت و سپس رو به آسمان نمود وگفت:«خدایا ما در پیشگاه تو از دشمنان آلمحمد بیزاری میجوییم...» (ترجمه لهوف، ص 176)