صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 48707
تعداد نوشته ها : 72
تعداد نظرات : 2
 سایز نرمال

کد مداحی آنلاین برای وبگاه
سايت رسمي سربازان اسلام; www.sarbazaneislam.com
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

 ایجاد نهضت ها و قیام هاى علیه دستگاه اموى  
- آغاز پیدایش نهضت  
این جریان خیلى عجیب است ، شوخى نیست ؛ جریانى که همیشه اعجاب مرا برمى انگیزد این است : ابا عبدالله در روز عاشورا چنان قدم بر مى دارد که کاءنه آینده روشن یعنى آثار نورانى نهضت خودش را به چشم مى بیند. او شک نداشت که با همین شهید شدن پیروز شد. شک نکرد که روز عاشورا پایان این است که باید هر چه دارد در راه خدا بدهد؛ یعنى پایان کشت است ، و از روز عاشورا آغاز بهره بردارى از این نهضت است . همانگونه که همین طور هم شد. ما مى بینیم که کشته شدن حسین علیه السلام همان ، و پیدا شدن جنبش ها و حرکت ها و همدردى ها و طغیان ها علیه دستگاه اموى همان .
.


از هم پاشیدن حکومت بنى امیه  
امام حسین در عاشورا هم فرمود: که اینها مرا خواهند کشت ، اما من امروز به شما مى گویم که بعد از کشتن من ، اینها دیگر نخواهند توانست به حکومت خودشان ادامه دهند، آل ابى سفیان دیگر رفتند. آل ابوسفیان که خیلى زود رفتند، بلکه آل امیه نتوانستند به حکومت خود ادامه بدهند؛ چرا که بعد بنى العباس بر همین اساس آمدند و خلافت را از آنها تصاحب کردند و پانصد سال خلافت کردند، و حکومت بنى امیه بعد از قضیه کربلا، دائما متزلزل بود. چه اثرى از این بهتر و بیشتر که در میان خود بنى امیه مخالف پیدا کرد. اینها نیروى معنویت را مى رساند.
-
آگاهى امام به نابودى بنى امیه  
آیا امام خود به نتیجه کار خود و هدر نرفتن خود معتقد بود یا نه ؟ بلى معتقد بود، به چند دلیل :
الف - در جواب شخصى که ریاشى نقل مى کند: ان هولاء اخافونى و هذه کتب اهل الکوفه و هم قاتلى ، فاذا فعلو ذلک و لم یدعو لله محرما الا انتهکوه بعث الله الیهم من یقتلهم حتى یکونوا اذل من فرام المراءه ؛ اینان براى من ایجاد وحشت کرده اند، و اینها نامه هاى دعوت کوفیان است که اکنون به قتل من کمر بسته اند، و چون دست به خون من بیالایند و حرامى را نگذارند جز اینکه مرتکب شوند، خداوند کسى را بر انگیزد تا همه را قتل عام کند تا آنجا که از کهنه رگل زنان بى ارزش تر خواهند شد. (کامل ابن اثیر ج 3).
ب - در روز عاشورا خطاب به مردم فرمود: ثم ایم الله لا تلبثون بعدها الا کریثما یرکب الفرس ختى تدوربکم دور الرحى و تفلق بکم قلق المحور؛ سپس به خدا سوگند، جز زمان اندکى به اندازه زمان سوار شدن بر اسب نمانید تا اینکه این آسیاب به گردش آید و شما را در تنگناى محور خویش گیرد.
ج - در روز عاشورا خطاب به اهل بیت خود فرمود: استعدوا للبلاء و اعلموا ان الله حافظکم و منجیکم من شر الاعداء و یعذب اعادیکم بانواع البلاء؛  خود را آماده بلا کنید و بدانید که خداوند حافظ و رهایى بخش شما از دشمنان است ، و دشمنان را به انواع بلا کیفر خواهد داد.
د- به عمر سعد فرمود: به خدا، ملک رى نصیب تو نخواهد شد، مى بیند که بچه هاى کوفه به سرت سنگ مى پرانند، آنطور که به درخت میوه سنگ مى زنند.
-
برخاستن نداى حسین از خانه کفر  
ابن زیاد با آن شقاوت ، برادرى دارد به نام عثمان بن زیاد. عثمان آمد به برادرش گفت : برادر! من دلم مى خواست تمام اولاد زیاد به فقر و ذلت و نکبت و بدبختى دچار مى شدند و چنین جنایتى در خاندان ما پیدا نمى شد!
مادرش مرجانه یک زن بدکاره است . وقتى که پسرش چنین کارى را کرد، به او گفت : پسرم ! این کار را کردى ، ولى بدان که دیگر بویى از بهشت به مشامت نخواهد رسید!!!
مروان حکم ، آن شقى ازل و ابد، برادرى دارد به نام یحیى بن حکم . یحیى در مجلس یزید به عنوان یک معترض از جا بلند شد، گفت : سبحان الله ! اولاد سمیه (یعنى اولاد مادر زیاد)، دختران سمیه باید محترم باشند، ولى آل پیغمبر را تو به این وضع در این مجلس حاضر کرده اى ؟!
آرى ! نداى حسینى از درون خانه اینها بلند شد.
-
یزید مى میرد!  
آخرین پیش بینى امام حسین علیه السلام این بود: یزید مى میرد! یزید آن دو سه سال بعد را با یک نکبتى حکومت مى کند و بعد مى میرد. پسرش معاویه بن یزید که خلیفه و ولیعهد اوست و معاویه این اوضاع را براى تاءسیس کرده بود، بعد از چهل روز رفت بالاى منبر و گفت : ایها الناس ! جد من معاویه با على بن ابى طالب جنگید و حق با على بود نه با جد من و پدرم ، و من از این پدر بیزارى مى جویم . من خودم را شایسته خلافت نمى دانم و براى اینکه مثل گناهانى که جد و پدرم مرتکب شدند، مرتکب نشوم ، اعلان مى کنم که از خلافت کناره گیرى مى کنم . کنار رفت . این نیروى حسین بن على علیه السلام بود، نیروى حقیقت بود. در دوست و دشمن اثر گذاشت .
-
اعتراض زن یزید  
داستان هند زن یزید را هم شنیده اید که از اندرون خانه یزید حرکت کرد و به عنوان یک معترض به وضع موجود به سوى او آمد و یزید مجبور شد اصلا تکذیب کند، بگوید: اصلا من راضى به این کار نبودم ، این کار را من نکردم ، عبید الله زیاد از پیش خود کرد.
-
آگاهى اهل مدینه
بعد از شهادت امام حسین علیه السلام مردم یک هیئت هفت هشت نفرى را ماءمور این کار مى کنند. مى روند به شام مدتى در آنجا مى مانند، تحقیق مى کنند، حتى به خلیفه ملاقات مى کنند، اوضاع و احوال را کاملا مى بینند و بر مى گردند. وقتى مردم از آنها مى پرسند: قضیه از چه قرار بود؟
مى گویند: نپرسید که ما در مدتى در شام بودیم ، مى ترسیدیم که از آسمان سنگ ببارد و ما هم از بین برویم . (تازه آن حرفى را که ابا عبدلله علیه السلام گفت : و على الاسلام السلام اذ قد بلیت براع مثل یزید  مى فهمند و اعتراف مى کنند که راست گفت حسین بن على . گفتند: مگر چه قضیه اى بود؟
گفتند: همین قدر به شما بگوییم که ما از نزد کسى آمده ایم که علنا شراب مى نوشد، علنا سگ بازى مى کند، یوز بازى مى کند، هر فسقى را انجام مى دهد (و حتى آنها را در تعبیر خودشان گفتند) و با مادر خود زنا مى کند، با محارم خود زنا مى کند، تازه پیش بینى ابا عبدلله را فهمیدند که حسین از روز اول اینها را مى دانست .
-
قیام خونین اهل مدینه  
مردم مدینه نمى دانستند که در شام چه میگذرد. رفت و آمد خیلى کم بود؟ افرادى هم که احیانا از مدینه به شام مى رفتند، از دستگاه یزید اطلاعى نداشتند. بعد از قضیه امام حسین ، مردم مدینه تعجب کردن که : عجب ! پسر پیغمبر را کشتند. هیئتى را براى تحقیق به شام فرستادند که چرا امام حسین کشته شد. پس از بازگشت این هیئت ، مردم پرسیدند، قضیه چه بود؟
گفتند: همین قدر در یک جمله به شما بگویید که در آنجا بودیم ، دائم مى گفتیم خدایا! نکند از آسمان سنگ ببارد و ما به این شکل هلاک بشویم . و نیز به شما بگوییم که ما از نزد کسى مى آییم که کارش شرابخوارى و سگ بازى و یوزى بازى و میمون بازى است ، کارش نواختن تار و سنتور و لهو لعب است ، کارش زناست حتى با محارم . دیگر حال ، تکلیف خودتان را مى دانید. این بود که مدینه قیام کرد، قیامى خونین . و چه افرادى که بعد از حادثه کربلا به خروش آمدند.
اى بسا شاعر که بعد از مرگ زاد
-
اولین معترض پس از شهادت حسین (ع ) 
ابن زیاد بعد از شهادت ابا عبدالله وقتى که مردم را در مسجد بزرگ کوفه جمع کرد تا قضیه را به اطلاع آنها برساند، آنچنان قیافه مذهبى و مقدسى به خود گرفت که گفت : الحمد لله الذى اظهر الحق و اهله ، و نصر امیرالمؤ منین و اشیاعه ، و قتل الکذاب بن الکذاب ؛ خدا را شکر مى کنیم که حقیقت را پیروز کرد و ریشه یک دروغگو و پسر دروغگو را که مى خواست مردم را بفریبد کند. از مردم الهى شکر مى خواست و شاید صدها الهى شکر هم گفتند. اگر یک کور بیدار دل نبود، آن مجلس را خوب فریب داده بود.
-
قیام کور بینا دل  
مردى است به نام عبدالله بن عفیف که خدایش رحمت کند، گاهى ، وقت ها افرادى در موقعیت هایى جانبازى مى کنند که یک دنیا ارزش دارد. این مرد از تو چشم نابینا بود، یک چشمش را در جمل در رکاب على علیه السلام و چشم دیگرش را در صفین در رکاب على علیه السلام از دست داده بود. اعمى بود، چون اعمى بود، دیگر کارى از او ساخته نبود و قهرا در جهاد هم شرکت نمى کرد و غالبا به عبادت مى پرداخت . آن روز هم در مسجد کوفه بود. این مرد وقتى که این جمله را شنید از جا حرکت کرد و گفت : کذاب تویى و پر تو است و شروع کرد به نطق کردن و خطابه انشاء کردن به طورى که همان جا ریختند او را گرفتند. ولى بالاخره این پرده را درید.
-
قیام هاى بعد از عاشورا  
از زمان شهادت امام حسین حس تنفر نسبت به بنى امیه در میان مردم بالا گرفت و بعد هم که قیام هایى باشد مثل قیام زید بن على بن الحسین و قیام یحیى بن زید بن على بن الحسین وجهه مذهبى اینها به کلى از میان رفت
دسته ها : عاشورا - امام حسین
چهارشنبه بیست و هشتم 8 1393 12:34 صبح
X